شعر های زیبای کودکانه
سرگروه پایه ی اول آشتیان

ماه و ستاره
شب اومد و ستاره
رو آسمون نشسته
نه یك ، نه ده ، نه صدتا
هزار هزار تا دسته

ستاره توی شبها
چراغ آسمونه
مثل گل و بنفشه
تو باغ آسمونه

یك كمی این طرفتر
ماه قشنگ و زیباست
دلش گرفته امشب
برای اینكه تنهاست

شاعر : علی اصغر نصرتی

__________________

 

كفش
نی نی كوچولو
كفشای سوت سوتی داره

یه توپ ماهوتی داره
بازی فوتبال می كنه،
شوت می زنه
كفشاش براش سوت می زنه

شاعر : مهری ماهوتی

__________________

سیب خوشمزه
هاهاها هوهوهو
باد آمد بادآمد
درباغ سیب ما
شادآمد شادآمد

این شاخه آن شاخه
لرزید از دست باد
یك سیب خوش مزه
درجوی آب افتاد

آب آن را شُرشُرشُر
باخود تا صحرا برد
یك گاو خال خالی
آن را بو كرد و خورد

شاعر : محمود پور وهّاب

 


 

سبز
من رنگ سبزم
برگ درختم
گاهی لباسم
بر بند رختم

من سبز هستم
رنگ بهارم
هم پیش گلها
هم پیش خارم

من رنگ گوجه
رنگ خیارم
من رنگ برگم
رنگ بهارم.

شاعر : جعفر ابراهیمی(شاهد)

 


 

سؤال
دویدم ودویدم
به یك سؤال رسیدم

كیه كه توی دنیا
ماهی می ده به دریا؟
برف و تگرگ می سازه
درخت و برگ می سازه؟

به بلبلا آواز می ده
به موش دم دراز می ده

به آدمها خواب می ده
آفتاب و مهتاب می ده

جواب تو آسونه
خدای مهربونه
هر بچه ای می دونه

شاعر : ناصر كشاورز

__________________

زنگوله پا
زنگوله پا،كنار جو راه می ره
زیر درختهای هلو راه می ره

جست می زند روی دو پا
می زنه زیر شاخه ها

از رو درخت،چندتا هلو
گیر می كنه به شاخ او

باغ هلو كه ساكته همیشه
پر از صدای حرف و خنده می شه

زنگوله پا،باغ را بهم می زنه
شده درختی كه قدم می زنه

شاعر : افسانه شعبان نژاد

__________________

رفتگر
غنچه صبح كه وا میشه
هی گلها رو بو می كنه
رفتگر از خواب پا می شه
زمین رو جارو می كنه

با چهره خندون و شاد
از برگ خشك و گرد و خاك
از خونه اش بیرون میاد
كوچه هارو می كنه پاك

گلها سلامش می كنند
می كنه جوها رو تمیز
و احترامش می كنند
از آشغال درشت وریز

یك حلزون،تپل،مپل
كاج و چنار و نارون
سر میخوره از روی گل
درخت تو،درخت من

پشت سرش یه برگ لیز
با دست او آب می نوشن
تمیز می شه،خیلی تمیز
یه پیرهن نو می پوشن

می پوشه یك لباس كار
با زحمت رفتگرا
می خنده مانند انار
تمیز می شه دنیای ما

شاعر : اسدا...شعبانی

__________________

حلزون
آی حلزون شاخكی!
كجا می ری یواشكی؟
جلو میری یواش و ریزه،ریزه
پوست تنت چه نرم و خیس و لیزه
خالهای دونه دونه،دونه داری
به روی پشت روی خود یه لونه داری
ساكتی و خجالتی و تنها
بمون توی باغچه خونه ما.


شاعر : مهری ماهوتی

__________________

چوپان
چوپونه كجاست؟
تو صحراست
مواظب گله هاست

گله باید چرا كنه
بع وبع و بع صدا كنه
یونجه و شبدر بخوره
علفهای تر بخوره

چوپون باید زرنگ باشه
قوی و اهل جنگ باشه

جنگ با كی؟ با گرگ ها
صدآفرین ماشالله.

شاعر : شكوه قاسم نیا

__________________

پدربزرگ ، مادربزرگ
پدر بزرگ خوبم
همیشه مهربونه
وقتی كه پیشم باشه
برام كتاب می خونه

مادر بزرگ نازم
خیلی برام عزیزه
هرچی غذا می پزه
خوشمزه و لذیذه

وقتی با اونها باشم
غصه و غم ندارم
دنیا برام قشنگه
هیچ چیزی كم ندارم.

شاعر : جواد محقّق

__________________

شعله های آتش
یك شب مهتابی
دهكده رفته به خواب
باپدر می گشتیم
لب رودی پر آب

سردمان بود و پدر
آتشی روشن كرد
هركس از هر گوشه
تكه چوبی آورد

شعله های آتش
سرخ و نارنجی و زرد
چهره های ما را
نورباران می كرد

ناگهان"احمد" گفت:
بچه ها،آن بالا
شعله ها ساخته اند
شكل طاووسی را

بعد از آن هرشعله
پیش چشمان ما
شكل مخصوصی داشت
زنده بود و زیبا

شعله ای،اسبی بود
شعله ای، یك آهو
شعله ای،شكل عقاب
شعله ای هم یك قو

كم كم آتش خوابید
زیر خاكستر و دود
شاد بر می گشتیم
چه شب خوبی بود .

شاعر : صفورا نیرّی

__________________

زنبور عسل
هنگام سحر
زنبور عسل
گل را از شادی
می كند بغل

با مهربانی
دانه شبنم
بیدار میكند
گلها را كم كم

شیره گل،در
كاسه بلور
صبحانه ای خوب
برای زنبور

با بال زرّین
می پرد هر سو
عسل می سازد
درون كندو

خانه اش دارد
هزاران اتاق
هرگوشه آن
تمیز و براّق

هر صبح روشن
در فصل بهار
می بینی او را
گرم كار و كار

سلام میكند:
ویزوویزوویز
صبح تو بخیر
زنبور عزیز!

شاعر : صفورا نیرّی

__________________

برف كله گنجشكی
برف كله گنجشكی
مثل پنبه می بارد
روی شاخه ها انگار
باز ، پنبه می كارد

من نشسته ام تنها
در كنار این نرده
نرده مثل پیراهن
برف را به تن كرده

از حیاط می آید
جیك جیك گنجشكان
روی برف می ریزم
خرده ریزه های نان

می خورند گنجشكان
خرده ریز نانها را
گوش میكنم من هم
جیك جیك آنها را.


شاعر : جعفر ابراهیمی(شاهد)

__________________

مهربان ترین
مهربانتر از مادر
مهربانتر از بابا
مهربانتر از آبی
با تمام ماهیها

مهربانتر از گلها
با دو بال پروانه
مهربانتر از ابری
با گیاه،با دانه

مهربانتر از خورشید
با گل و زمینی تو
تو خدا،خدا هستی
مهربانترینی تو

شاعر : افسانه شعبان نژاد

 

 

مرد دهقان
صبحها د رگوش باغ
باد،هو هو می كند
برگها را از زمین
خوب جارو میكند

یك كلاغ پر سیاه
می پرد از روی بام
با صدای قار قار
می كند بر من سلام

باز هم از اشك ابر
باغ،خندان می شود
زیر بال مادرش
جوجه ،پنهان می شود

نغمه های یك خروس
باز می آید به گوش
مرد دهقان،بیل را
می گذارد روی دوش

باز،او خوشحال و شاد
می رود تا مزرعه
چون كه دارد در دلش
حرفها با مزرعه

شاعر : سید احمد میرزاده

 


 

مشق شب
باز با دست كوچكت، امروز
میروی تا مداد برداری
می نویسی تو؛آب ، بابا، نان
باز انگار، مشق شب داری

شعرهای كتاب را از حفظ
با صدای بلند میخوانی
خوش به حالت كه یاد می گیری
درس امروز را به آسانی

درسهای كتاب می گویند:
ژاله گلدان پر گلی دارد
ژاله هر روز توی گلدانش
آب را قطره قطره می بارد

میروی در حیاط و می كاری
توی گلدان خود ، گل لاله
كاش گلدان كوچكت می شد
مثل گلدان پر گل ژاله


شاعر : رودابه حمزه ای

 


 

خیال صورتی
یك لباس صورتی
در خیالم بافتم
نقشه خورشید را
روی آن انداختم

یك كبوتر، آن طرف
با پر و بال سفید
آشیانه كرده بود
بر درخت سبز بید

در كنار آن درخت
چشمه بود و رود و سنگ
آن خیال صورتی
شد لباسی رنگ رنگ
شاعر : رودابه حمزه ای

 


 

خانه های پیر
سر به دوش هم نهاده اند
بی صدا،میان شهر ما
خانه های طاق گنبدی
خانه ههای پیر و بی ریا

مثل چند پیرمرد خوب
در كنار هم نشستهاند
پای چند آسمانخراش
ساكت اند و دلشكسته اند

روی دوششان لمیده اند
گربه های خسته،مهربان
پُر ز بق بقوی تازه است
چینه های كاگلی شان

شهر رفته رفته می شود
پر ز آسمانخراشها
می برد ز یاد خود چه زود
كوچه های تنگ و ساده را

خانه های طاق گنبدی
ذره ذره آب می شوند
زیر چنگهای آهنی
یك به یك خراب می شوند.

شاعر : مجید ملا محمدی

__________________

بنفشه و شاپرك
بنفشه ای دیدم
كه توی صحرا بود
چه خوب می خندید
چقدر زیبا بود!

به سوی او رفتم
بنفشه را چیدم
بنفشه غمگین شد
ومن نفهمیدم

به او چنین گفتم:
بنفشه زیبا!
بخند، چون دیگر
تو نیستی تنها

بنفشه خوبم
به من نگاهی كرد
غم دلش را او
به روی لب ،آورد:

چرا جدا كردی
ز خانه ام من را؟
دوباره برگردان
مرا به آن صحرا

مگر نمی دانی
كه شاپرك آنجاست
بدون من الآن
چقدر او تنهاست!

ز حال او من را
تو با خبرگردان
مرا به آن صحرا
دوباره برگردان

شاعر : سید احمد میرزاده


نظرات شما عزیزان:

صالحی
ساعت19:51---18 اسفند 1390
عالیه کارتون
پاسخ: ممنون از لطف تون


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:




تاریخ: دو شنبه 5 دی 1390برچسب:,
ارسال توسط مهدی مطهری